Thursday, July 07, 2005

افسوس


افسوس
شهلا آقاپور

چهارشنبه ١۵ تير ١٣٨۴ – ۶ ژوئيه ٢٠٠۵
افسوس
ما
ندانسته
بی اعتنا بوديم
*
فرياد های حبس شده
در سکوت را
جواب نداديم
*
اشک ريختيم
و
کاری نکرديم
*
اتفاق ها و نا گواريها را
برای ديگران
خواستيم
*
آه افسوس ندانسته
اين زنجير
به هم پيوسته ی آدمها و دنيا
را نديديم
*
ديوارهای بلندي
ميان ِ مان
کشيديم
*
غرق ِ ظواهر
خويشتن
شديم
*
امّا
ما
فقط
«من»
نيستيم
*
«من»
ما
همه هستيم

از حيوان و انسان
تا
خورشيد و کهکشان
*
افسوس ندانسته
بی اعتنا بوديم
*
فريادهای حبس شده
در سکوت
را
جواب نداديم

مروای دل

مروای دل
دكتر تورج پارسی

پنجشنبه ١۶ تير ١٣٨۴ – ۷ ژوئيه ٢٠٠۵
ای تو بر خاكستر غم سال ها
ای تو بر اندوه شرم لحظه ها

اندگی نی را فرا راهی بده
موج دل را فرصت آهی بده

اسب صبح راندم به سوی كوی تو
موج دل راندم به سوی روی تو

اسب صبح برگشت غمگين ترشده
موج دل بشكست زخمين ترشده

شد شبانی تيره تر از موی تو
كوی دل آشفته تر از خوی تو

يا مرا بگذار و بگذرجان دل
يا كه مروايی بنه بر كار دل